افغانان
بسم الله الرحمن الرحیم
(مقاله برگرفته شده از کتاب افغانان)
افغانان، پس از یک دوره دراز فراموشی و گمنامی، امروزه برای اکثریت مردم بیدار و فرهیخته، نام – آری فقط نامی – آشنایند. زیرا بسیارند آنهایی که هنوز هم با جنبههای مختلف زندگانی این مردم – هرچند که ممکن است در همسایگیشان بزیند – حتّی اندک آشنایی را بههم نرسانیدهاند! علل و ریشههای این گمنامی و فراموشی در دردبار بسیار بوده و ما یکی از عمدهعوامل این امر را کمبود تلاشهای ارزشمند و پربار قلمی میانگاریم.
اتّفاقاً، این سرنوشت در مورد کتاب افغانان نیز قابل انطباق است. زیرا که این کتاب قابل تأمل و توجّه حتی نزد اکثریت مطلق اهل مطالعه افغانستان ناشناخته باقی مانده است؛ چراکه از آن ترجمه بموقع و قابل بهرهوری بهدست داده نشده و ترجمه پشتوی آن، با آنکه دیر هنگام صورت تحقق پذیرفت و دارای نقایص و نواقصی بوده، بهدست همگان نرسید. آنچه بینیاز از تأکید مینماید، این است که پس از رشدِ انقلاب اسلامیِ مردمِ افغانستان و حماسهآفرینیهای بیبدیلشان علیه ارتش سرخ شوروی قدیم، کتابها و نوشتههایی درباره این کشور و بیشتر در زمینه تلاشهای آزادیخواهانه، اسلام محورانه، ضدکمونیستی و در جهت معرفی چهره جهادگران و گروههای جهادی انتشار یافت، که اگر چه کم نبود، اما باید اذعان نماییم که کامل، فراگیر و همهجانبه هم نبود. این کمبود که در بخشهای مختلف و از جمله مردمشناسی، روانشناسی اجتماعی، جامعه شناسی و … بیشتر محسوس میشد، با پخش کتابها و رسایلی در مورد اقوام «هزاره» تنها تا حدودی جبران شد. امّا جای تلاشهایی همانند درباره سایر اقوام و قبایل (مانند پشتونها، تاجیکها، ازبکها، بلوچها و …) هنوز هم خالی است. در چنین اوضاع و احوالی است که متوجه ارزش و اهمیت ترجمه پرزحمت و طاقت فرسای کتاب افغانان، توسط دانشمند گرانمایه و ادیب نامور – ولی آوازهگریز – افغانستان، جناب آقای فکرت میشویم.
این کتاب با دقتی تحسینبرانگیز و حوصلهای قابل تقدیر از انگلیسی به فارسی برگردانیده شده است، نه تنها به قسمت عمدهای از نیاز مردم ما به مباحث مردمشناسی تاریخی و اجتماعی افغانان کمک میکند، که در کنار روشنگریهایی بیشمار، گوشههایی از تاریخ و تحولات سیاسی، فرهنگی، اخلاقی، عقیدتی و … این مردم را به نمایش میگذارد.
قبل از اینکه در مورد ارزش تاریخی، اهمیت سیاسی و آموزههای متنوع این کتاب حرفی زده باشیم، بهتر مینماید تا نمایی روشن از هیئت خود کتاب را ارائه کنیم. این کتاب که با سه مقدمه: یکی با قلم مترجم فاضلش، دیگری از نویسنده کتاب و سومی از الفرد جاناتا آغاز شده است، پس از طرح درآمدی مشتمل بر ۷۰ صفحه، دارای پنج بخش اصلی و سه ضمیمه ممتّع بوده و در مجموع بیش از ۶۵۰ صفحه به قطع وزیری را احتوا میکند. از امتیازهای ویژه این کتاب عکسهای گویا و چشمنوازی است که به شکلی بدیع چاپ شده است.
این ترجمه به دلیل آنکه مترجم آن یکی از فرهیختگان بنام افغانستان بوده و افزون برداشتن اطلاعات ممتع، مطالعه مداوم و آشنایی با سرزمین و مردم خویش، قسمتهای عمده یاد شده در کتاب را از نزدیک دیده و با مردمانش تماس نزدیک و ممتد داشته است، امتیازهای ویژه خویش را دارد که ملموسترین آنها را میتوان در نثر روان و پخته، درست و دقیق نوشتن نامهای متنوع، اعرابگذاری و در نتیجه به دست دادن تلفظ دقیق قسمتی از واژهها، به کار گرفتن اصطلاعات ویژه محلی و بهدست دادن فرهنگوارهای از اصطلاحات دیوانی آن دوره مشاهده کرد.
انتخاب نام افغانان برای کتاب – که بیشتر در زمینه شناسایی اقوام پشتوان است – خود امتیازی برجسته دیگری است. زیرا که «گزارش سلطنت کابل» با محتوای کتاب، کمترین درجه همخوانی را داشته و نویسنده زیرک و سیّاس آن، از هر دری سخن رانده و معلومات وافری در زمینههای مختلف بهدست داده است، مگر گزارش مذاکرهها، مخاصمهها و برخوردهای خویش با دولتمردان خراسان را!
و اما اهداف نویسنده. سفر نویسنده کتاب به خراسان ظاهرا جنبه رسمی و سیاسی ولی واقعاً جنبه استعماری داشته است. منتها آنچه در کتاب افغانان گزارش کرده و به چاپ سپرده است، فراگیر بوده، جنبه آموزشی، اطلاعرسانی و انتقادی نیز دارد. انگلیسیها که تازه بر قسمتهایی از ند جای پایی یافته بودند، نیازمند شناخت دقیق و همهجانبه از وضعیت و موقعیت سیاسی، اقتصادی، نظامی و روانی مردمی بودند که توانسته بودند حکومت مقتدر صفوی را در گذشتهای نهچندان دور به سیهروزی بکشانند. افراد زیرک و موقعشناس خویش – همچون عدهای از درانیان و بویژه احمد خان – راه، نه تنها در خدمت نادرشاه افشار به کار گرفته و به اقتدار رساننده که مورد اعتماد نادر و همهکارهه ارتش سازند. قدرتی را بههم رسانند که در مدتی بسیار اندک، نه تنها خود و سرزمین خود را مستقل سازند، که دولت مقتدر هند را به زانو درآورده و دهلی را فتح کرده و باجگذار خویش ساخته و در یک کلام: محدوده مملکت خویش را از خراسان تا سند و کشمیر و از مرو تا دهلی گسترش دهند!
آنچه در این خصوص، بویژه برای کارشناسان سیّاس و استعمار پیشه انگلیس حایز کمال اهمیت مینمود، این بود تا دریابند که آیا هنوز افغانان را هوای تحقّق امپراتوری بر سر هست یا نه؟ آیا هنوز از روحیهای قوی، نشاطی درخوره پویایی و تحرکی امیدبار و هراسانگیز برخوردارند یا نه؟ آیا بهرورزی خویشتن را به شاهان خویش امید بسته و سریاریشان را دارند یا نه؟ آیا به ظرافتهای پیچیده جناحبندیهایی بینالمللی واقف و واردند یا نه؟ آیا به قدرتهای مطرح در سطح جهانی مانند فرانسه، روس، انگلیس و … به دیده رقیب مینگرند یا دشمن؟
درست همانگونه که خود را میخواستند تا با نقطههای ضعف و آسیبپذیر آنان آشنایی پیدا کرده و دریابند که با کدام یک از سران اقوام و قبایل بهتر و زودتر به تبانی توانند رسید. راههای نفوذ به این سرزمین پهناور و حساس – و از آن طریق، زمینهها و راههای تحت فشار نهادن رقیبان روسی و فرانسوی – کدامهاست؟ و …
و از همین روست که متوجه میشویم بیشترین تحقیق نویسنده روی جوانب متنوع و مختلف حیات فردی و جمعی اقوام و قبایلی صورت گرفته است که در شکل بخشیدن به امپراتوری درانی نقش محوری و اساسی داشتهاند. زیرا که افنستون خراسان را جایی میشمارد که «همیشه آرای خوانین قبایل قابل توجه بوده است».
درباره اهمیت تلاشهای نویسنده باید گفت با آنکه قسمت قابلِ توجّه جغرافیای سیاسی – نژادی مورد نگرش الفنستون بههم خورده و آن ساختار پیشین وجود ندارد، با آنکه افغانان دیگر به هیچوجه آن قوم و یا ملّت بسته و دست نخورده قدیمی نبوده و در کنار دیدن دنیای پیشرفته، از تجربههای متنوع سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و … برخوردار شدهاند و با آنکه افغانان از نظر نگرشها و گرایشهای متنوع به دستههای کاملا متضادی – از چپ تند کمونیستی تا راست افراطی؛ از بنیادگراییهای سیاستمدار اسلامی تا به پیروان مصلحتی وهابیت – تجزیه شدهاند، کتاب افغانان اهمیت خود را از نظرگاههای متعدد حفظ کرده و بر جنبههای پر اهمیت آن افزوده شده است. زیرا این کتاب هنوز یکی از بهترین مآخذی است که میتواند قسمتی از جغرافیای سیاسی، طبیعی، نژادی و زبانی آن روز را در برابر ما نمودار سازد؛ به گوشههای عمدهای از مباحث مردم شناسی تاریخی ما یاری رساند؛ حدود امارت آن روز افغانان را معین دارد؛ هر یک از ولایتهای قابل توجه آن روزه این مملکت را تا حد قابل توجهی برایمان بازشناساند؛ اقوام مختلف این دیار را اعمّ از تاجیک، ایماق، بلوچ، هزاره، ازبک، جت، قزلباش و شاخههای متعدد پشتون (مانند احمدزایی، اچکزایی، اسحاقزی، اسماعیلزی، الکوزی، باریکزی، بردرانی، پتان، پوپلزی، تورزی، تورکانی، جمشیدی، خروتی، سلیمان خیل، شیرانی، علیزی، عیسی خلیل، غلجائی، کاکر، محمدزی، مروت، میاخیل، مهمند، وزیری، یوسفزی) و حتی نفوس تقریبی هر قوم، ویژگیهایی رفتاری، روانی، ارزشهای مورد توجه، آداب و رسوم خاص، طرز لباس و تهیه خوراک، تفریحها، سوگواریها، طرز ازدواج، مذهب، کسب و کار، و منابع مالی آنان را گزارش کند؛ منشأ و علّت تسمیه این منطقه را از خراسان به افغانستان به چالش گذارد؛ رودها، کوهها، جلکهها، درّهها و سایر زمینههای قابل توجه را معرفی نماید؛ از تشکیلات دولتی و ساختار نظام حکومتی و اداری پرده برگیرد؛ از نحوه تهیه و تجهیز سپاه باخبرمان سازد و زمینه مقایسه و تطبیق تاریخی موارد، زمینهها و مسائل زیادی را فراهم آورد. هرچند که در هیچ یک از زمینهها و موارد یاد شده هرگز نمیتواند ما را از کاوشهای تاریخی، جغرافیایی و … خود محققان پرحوصله افغانی بینیاز دارد.
آنچه در کنار ارائه این همه معلومات و گزارشها بشدّت قابل توجّه مینماید این است که نویسنده زیرک، نه تنها از تلاشهای نیرنگبازانه و استعمارگرانه روس و انگلیس و فرانسه و … یادی نمیکند، که جز در موارد انگشتشمار و کماهمیت، از رقابتها و تلاشهای معمول میان همسایگان این کشور نیز یاد نمیکند. و این در حالی است که در کنار خویش جلوهدادن محتاطانه برخی از شاهان و سران و… و در حاشیه تمجیدهای مکرر و تعریف و توصیفهای متعدّد از خونگرمی، بیآزاری، مهماننوازی، دلیری، آزادگی، وفاداری، قناعت و داشتن روحیه مذهبی مردم و ذکر مناظر بسیار زیبا، باغها، گلها، میوهها و آب و هوای گوارا و دلفریب و … در مواردی ضمن انتقاد و پردهدریهای زیرکانه، از شدت نفرت مردم آن سامان نسبت به انگلیسها هم گزارشهایی ارائه مینماید.
(چاپ شده در: جهان کتاب، سال سوم، شماره پنجم و ششم)
شما هم دیدگاه خود را بنویسید