در بررسییِ آنچه آمد و نیز آنچه در بخش دوم این مقاله خواهد آمد، یک مسئله به روشنی نمودار است و یک هراس ملموس! و اما آن مسئله:
خوانندۀ مدققِ ما پس از مطالعۀ این سخنان حتماً متوجه می شود که این نوشته بیشتر بر مبنای انتقاد و روشنگریهای انتقادی طرح ریزی شده و این آگاهی، انتظار و لااقل ذهنیتی را به وی ایجاد می دارد که در خود توقع ارائه ی راه حلی از طرف نویسنده را می نماید!
و اما آن هراس بیشتر ازین پایه بر می خیزد که نکند خواننده چنین انگارد که نگارنده شخصی ست عقده ئی و بی خرد و خودخواه و عیبجوی! لذا همۀ توجهش را در بازشناخت زمینه های ناسالمِ جریانها و گروه ها متمرکز ساخته و چون اندیشه و خردی درست ندارد، از ارائه ی راه حلی منطقی عاجز و بیشتر از طریق انتقاد خشک و خالی، عقده های خویش را اشباع می دارد!
لذا بر آن شدم تا زمینه هائی را نه به عنوان «وظیفۀ» مثلاً فلان تیپ ها و یا فلان گروهها، بلکه به عنوان «امر به معروف» ارائه نمایم! هر چند خود را کوچکتر از آن می دانم که این خطاب را متوجه «جز عده ئی» ساخته باشم.
دستهها